انسان ها اعتماد مي كنند تا ارتباط برقرار كنند، ارتباط برقرار مي كنند تا اين باور در ذهنشان ريشه كند كه بدون همكاري، مشاركت و همفكري كاري از پيش نخواهند برد.
اعتماد، مهمترين انگيزه اي است كه افراد را به داشتن ارتباطات دوسويه يا چندسويه تشويق مي كند. حتي بسياري از انديشمندان اجتماعي، اعتماد را حسي مي دانند كه منجر به تعاون و همكاري مي شود و فقط در اين حالت است كه انسان در عين تفاوت ها، قادر به حل مشكلات خواهد بود.
گوير، انديشمند اجتماعي، با هرگونه جداسازي بين دنيا و زندگي روزمره انسان با زندگي رسمي مخالف است و عامل اتصال اين دو جلوه از زندگي انسان را اعتماد معرفي مي كند. او اصل بنيادي در ارتباطات انساني چه به صورت رسمي و چه به صورت غيررسمي را اعتماد مي داند و آن را <قانون ارتباطات انساني> نام مي نهد.
مهمتر اين كه، معناي دقيق اعتماد اجتماعي، آنجا كه رنگي از باور به تا ثيرات كنش ديگران به خود مي گيرد، مي تواند نتيجه تعاملات اجتماعي موجود در گروه ها، انجمن ها و فعاليت هاي اجتماعي باشد. پروساك ديگر نظريه پرداز اجتماعي با اين تعبير، پافشاري مي كند كه اگر اين اعتماد از حد فردي به سطح اجتماعي انتقال يابد، به عنوان يك سرمايه باارزش، تلقي مي شود. همچنين اين سرمايه موجب پايين آمدن سطح هزينه هاي تعاملات اجتماعي و اقتصادي و اقدامات مختلف مي شود.
اعتماد اجتماعي، شرط ارتباطات متقابل
اعتماد اجتماعي، چيزي نيست كه به سادگي يا به اجبار بر چهره روابط و تعاملات اجتماعي بنشيند و رنگ بگيرد. بلكه انسان ها از روي تمايل و علاقه به مشاركت و انگيزه به ادامه موفقيت آميز فعاليت هاي مختلف فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و حتي سياسي خود است كه لايه اي از اعتماد را خميرمايه روابط و تعاملات اجتماعي خود مي كنند.
امروزه براي سنجش مفهوم سرمايه اجتماعي، اعتماد اجتماعي را به همراه شاخص هاي ديگر احساس تعهد اجتماعي و احساس تعلق اجتماعي اندازه گيري مي كنند. چنانچه دكتر محسن رناني، اقتصاددان و استاد دانشگاه اصفهان، اعتماد را پايبندي به تعهدات و نظاير آنها از شاخص هاي اصلي سرمايه اجتماعي معرفي مي كند.
وي شرط لازم براي توسعه رااين گونه عنوان مي كند كه سرمايه اجتماعي كالايي است كه فقط با تعامل و مشاركت همزمان جامعه و دولت قابل توليد است و اگر يكي از اين دو در توليد اين كالا مشاركت نكنند، توليد متوقف مي شود.
اين اقتصاددان مي افزايد: اعتماد اجتماعي زماني ايجاد مي شود كه دولت و مردم به يكديگر اعتماد كنند. اگر دولت به مردم اعتماد نداشته باشد يا مردم از دولت سلب اعتماد كنند، اين كالا قابليت توليد را ندارد، يا اگر كاركنان دولت فاسد باشند، اين فساد به مردم سرايت مي كند و اگر مردم فاسد باشند، اين فساد به كاركنان دولت سرايت مي كند. پس عدم فساد، عدم رشوه دادن، صداقت در مناسبات، اعتماد و نظاير اين ها، همه بخش هايي از سرمايه اجتماعي هستند و زماني افزايش مي يابند كه هم مردم و هم دولت به آن پايبند باشند و در انباشته كردن آن بكوشند.
با اين حال، اگر اعتماد را صافي شفاف رعايت هنجارهاي اجتماعي بدانيم و با تكيه بر اين اعتقاد كه انسان ها، هنجارهاي اجتماعي را براي ايجاد نظم در رفتارهاي اجتماعي خود وضع مي كنند، مفهوم اعتماد اجتماعي درهمان معنا تجلي مي يابد كه دكتر عبدالعزيز لهسايي زاده، جامعه شناس عنوان مي كند.
وي معتقد است: اعتماد اجتماعي، رفتار هنجاري غيررسمي است و هرگاه افراد جامعه به قرار و مدارهايي كه بين خودشان مي گذارند، احترام بگذارند و آنها را رعايت كنند، اعتماد اجتماعي به وجود مي آيد. اين اعتماد باعث پيوند و افزايش همبستگي اجتماعي مي شود و هرچه درجه اين اعتماد در جامعه افزايش يابد، درجه پيوند و همبستگي اجتماعي نيز افزايش پيدا مي كند.
براين اساس اعتماد اجتماعي، اعتماد به نفس و افزايش توانايي هاي افراد را به همراه دارد. براي افراد، اعتبار و پرستيژ اجتماعي به بار مي آورد، باعث گسترش فعاليت هاي فرد در جامعه مي شود و افراد را از نوعي پشتيباني جمعي برخوردار مي سازد.
اعتماد اجتماعي در سه عرصه خرد، كلان و ميانه اتفاق مي افتد. دكتر لهسايي زاده مي گويد: در عرصه هاي خود شكل گيري اعتماد اجتماعي، اول اعتماد فردي در روابط گروه هاي كوچك بين دو يا سه نفر به صورت انفرادي ايجاد مي شود. به طوري كه وقتي دو نفر يا چند نفر با يكديگر كنش متقابل دارند يا گروهي را تشكيل مي دهند، افراد تك تك به يكديگر اعتماد مي كنند. در عرصه هاي ميانه، اعتماد اجتماعي در سطح نهادهاي محلي و ملي از طريق تلفن و به صورت غيررسمي شكل مي گيرد. در عرصه هاي كلان نيز، اعتماد اجتماعي در سطح بين المللي ايجاد مي شود.
عوامل تقويت و تخريب اعتماد اجتماعي
در هياهويي كه بازارهاي اجتماعي، پر است از كالاهايي كه بي اعتنا به بوق و كرناي فروشندگان و خريداران، خودنمايي مي كنند، اعتماد اجتماعي گاهي رنگ مي گيرد و گاهي رنگ مي بازد.
بسياري با پافشاري بر ارتباط مستقيمي كه بين اعتماد اجتماعي و احساس امنيت وجود دارد، عامل اصلي رنگ گرفتن و رنگ باختن اعتماد اجتماعي در چهرهِ روابط و تعاملات ميان افراد را همان احساس امنيتي مي دانند كه انگيزه اصلي افراد از اعتماد به ديگران و گروه هاي ديگر قلمداد مي شود.
دكتر رناني، اقتصاددان در مصاحبه خود با اشاره به ارتباط مستقيم و خطي بين اعتماد و سرمايه اجتماعي مي گويد: سرمايه اجتماعي وقتي بالاست كه اعتماد در ميان مردم بالا باشد، همبستگي اجتماعي شديد باشد، تعهد به منافع ملي و منافع اجتماعي جدي باشد، احساس نوعدوستي و همياري جمعي قوي باشد، قانون حرمت داشته باشد و كسي جرا‡ ت نكند آشكارا در جامعه، خلاف قانون رفتار كند، مردم به حكومت و قوانين آن و مجريان آن به چشم حامي و خادم بنگرند نه به چشم غاصب و ظالم، مردم نسبت به دردها و مصائب همنوعان خود در جامعه حساس باشند و واكنش نشان دهند، بي تفاوتي اجتماعي حداقل باشد و مردم در ناهنجاري ها و مشكلات اجتماعي خود را مسئول بدانند و نظاير اين ها.
با توجه به مفهوم سرمايه اجتماعي كه مجموعه اي از هنجارها، ارزش هاي غيررسمي، قواعد عرفي و تعهدات اخلاقي است و رفتارهاي افراد در چارچوب آنها شكل مي گيرد، موجب تسهيل روابط اجتماعي افراد مي شود و افزايش همكاري و مشاركت اجتماعي را براي افراد به همراه مي آورد، مي توان توسعه را غني سازي كنش هاي اجتماعي ناشي از افزايش تمايل به مشاركت و اعتماد اجتماعي دانست.
دكتر لهسايي زاده، جامعه شناس با اشاره به عوامل تقويت كننده اعتماد اجتماعي مي گويد: انجام آموزش در سطح خانواده، از طريق وسايل ارتباط جمعي و نيز احترام به اقوام، باورها، ارزش ها و هنجارهاي آنان مي تواند اعتماد اجتماعي را در بين افراد جامعه دروني كند. از طريق خانواده، بسياري از مسائل و مفاهيم مرتبط با اعتماد اجتماعي به كودكان منتقل مي شود. از طريق وسايل ارتباط جمعي به صورت مدرن امروزي، افراد در جريان اجتماعي شدن قرار مي گيرند كه بايد در اين رابطه، يك نوع فرهنگ سازي انجام شود تا روند تقويت اعتماد اجتماعي بهبود يابد. درصورت احترام به اقوام، باورها، ارزش ها و هنجارهاي آنان نيز زمينه هاي ايجاد اعتماد اجتماعي گسترش پيدا مي كند.
وي همچنين معتقد است اعتماد اجتماعي در سطوح مختلف خرد، ميانه و كلان تخريب و تضعيف مي شود و مي گويد: عوامل تخريب كننده اعتماد اجتماعي در سطح خرد، منفعت طلبي افراطي افراد است. از آنجا كه انسان ها به طور ذاتي، منفعت طلب هستند، وقتي اين منفعت طلبي حالت افراطي به خود بگيرد، افراد سعي مي كنند با استفاده از روش هاي كاذب، سهم بيشتري از امكانات و منفعت را براي خود طلب كنند. در سطح ميانه، موضوع رقابت هاي كاذب بين نهادها و مؤ سسات مطرح مي شود. در سطح كلان نيز، جاه طلبي كشورها عامل اصلي تخريب اعتماد اجتماعي محسوب مي شود. به طوري كه هرچه كشورها جاه طلبي بيشتري داشته باشند، ديگر كشورها نمي توانند به آنها اعتماد كنند.
سهم عمده اعتماد در كاهش آسيب ها
اعتماد سهم مهمي را در بسياري از فرايندهاي سازماني نظير عقد قراردادها، انجام مذاكرات و نظارت مستمر بر عملكرد واحدها دارد و تلاش درجهت افزايش آن مي تواند بسياري از هزينه هاي مربوط به فعاليت هاي ذكر شده را كاهش و علاوه بر آن بهره وري سازماني را افزايش دهد. از اين رو، اعتمادسازي در بين گروهها و واحدهاي مختلف يك سازمان را مي توان يكي از مهمترين وظايف يك رهبر سازماني دانست.
دكتر لهسايي زاده مي گويد: اگر در جريان تعاملات و روابط اجتماعي، از اعتماد اجتماعي سوءاستفاده شود، شمار آسيب هاي اجتماعي گسترش مي يابد. به عبارتي حالت سوءاستفاده از اعتماد اجتماعي، تضعيف اعتماد اجتماعي را به همراه دارد، كارايي هنجارهاي اجتماعي نيز كاهش مي يابد.
وي مي افزايد: برخي از هنجارهاي اجتماعي مانند قوانين نوشته شده و شفاهي هستند و اين هنجارها، ناشي از اعتمادي است كه افراد نسبت به هم دارند. به طور مثال، درصورت اعتماد اجتماعي بين افراد، رسم اجتماعي پايدار مي ماند و برعكس. از اين روست كه افراد به قرار و مدارهايي كه بين خودشان مي گذارند، احترام مي گذارند، آنها را رعايت مي كنند و اعتماد اجتماعي به وجود مي آيد.
با اين حال، در تعبير نخستيني كه انسان ها اعتماد مي كنند تا ارتباط برقرار كنند، ارتباط برقرار مي كنند تا اين باور در ذهنشان ريشه كند كه بدون همكاري، مشاركت و همفكري كاري از پيش نخواهند برد، شايد به راحتي نتوان به جايگاه عيني اعتماد در پس كوچه اي از هنجارها و ناهنجاري ها دست يافت. گويي بايد به همان انگيزه اي دلخوش كرد كه در پوشش اعتماد، افراد را به سوي دنياي بي حد و مرز ارتباطات و تعاملات مي كشاند.
Hits: 0