رکود اقتصادی به رهبران تجاری فرصتی داده است تا با اتکا بر انگیزشهای غیرمالی به کارکنان بااستعداد خود پاداش دهند. در سراسر جهان شرکتها برنامههای انگیزش مالی خود را متوقف کردهاند؛ اما تعداد اندکی از آنها توانستهاند راههای جدیدی برای الهامبخشی به استعدادها بیابند. اما این کار ضروری است. مطالعات زیادی نشان میدهند برای افرادی که از حقوق خود راضی هستند انگیزشهای غیرمالی از پول نقد بیشتر موثرتر است و میتواند مشارکت درازمدت کارکنان در بخشهای بیشتر، عملکردهای شغلی و محیطهای تجاری به همراه داشته باشد. پاداشهای مادی عمدتاً در کوتاهمدت به افراد انرژی میدهند که میتواند عواقب ناگوار غیرعمدی داشته باشد. بحران اقتصادی شرکتها را وادار میکند هزینهها را کاهش دهند و بین عملکرد کوتاهمدت و درازمدت خود توازن مناسبی ایجاد کنند. این بحرانها به رهبران تجاری فرصت میدهد تا ترکیب انگیزشهای مالی و غیرمالی را مورد ارزیابی مجدد قرار دهند و شرکتهایشان را به بهترین شکل از میان بحران هدایت کنند. نظرسنجی اخیر مک کینزی بر اهمیت این فرصت تاکید میکند. پاسخ دهندگان سه عامل انگیزشی غیر مالی یعنی تحسین از جانب مدیر، توجه رهبران (به عنوان مثال گفتوگوی رو در رو) و فرصت رهبری پروژهها یا نیروها را به همان اندازه یا بیشتر از عوامل انگیزشی مالی مانند پاداش نقدی، افزایش پایه حقوقی و دادن سهام شرکت موثر میدانند. این سه عامل برتر انگیزشی غیرمالی نقشی حیاتی دارند و به کارمندان میفهمانند که شرکت برای آنها ارزش قائل است و آنها باید رفاه خود را جدی بگیرند و تلاش کنند فرصتهایی برای رشد شغلی خلق کنند. این عوامل به طور مداوم در اکثر مطالعات مرتبط با انگیزش و مشارکت کارکنان دیده میشوند.
پول همه چیز نیست
سه عامل انگیزشی غیرمالی از سه عامل اصلی مالی تاثیر بیشتری دارند. بنابراین، اکنون بهترین فرصت است تا رویکردهای کمهزینهتر مورد استفاده قرار گیرند. نقش سنتی پول به عنوان عامل اصلی انگیزش به خاطر کاهش درآمد شرکتها، سقوط بازارهای سهام و افزایش نظارت از طرف ناظران، سهامداران و افکار عمومی کمرنگتر شده است. مصاحبهها با مدیران منابع انسانی نشان میدهد که بیشتر شرکتها هزینههای حقوقی کارکنان را تا 15 درصد یا بیشتر کاهش دادهاند. علاوه بر این انگیزه کارکنان در سراسر جهان رو به کاهش است. اخلاقیات تقریباً در نیمی از شرکتهای مورد مطالعه کاهش یافته است. آن هم در زمانی که بخش تجاری نیازمند رهبران فعالتر است و کارکنان مایلند از حد انتظارات فراتر روند. در بحبوحه اخراجهای غیراخلاقی کارکنان که در میانمدت چرخش نیروی کار را افزایش میدهد، شرکتها با این چالش مواجهند که چگونه نیروی کار مستعد خود را حفظ کنند. اغلب کارکنان دارای عملکرد خوب، اولین کسانی هستند که شرکت را رها میکنند. لازم است مدیریتی قوی و استعدادیاب آماده باشد تا این افراد را از بخشهای دیگر جذب کند. افرادی که یا اخراج شدهاند و یا از کار کردن در شرکت خود رضایت ندارند. اما با وجود اینکه 70 درصد سازمانها برنامههای پاداش و انگیزه خود را در 12 ماه گذشته اصلاح کردهاند و یا قصد اصلاح آن را دارند، تعداد اندکی از آنها توانستهاند کاری علاوه بر مدیریت مستقیم هزینهها انجام دهند. دوسوم مدیران اجرایی کاهش هزینهها را در صدر تغییرات قرار دادند، 27 درصد آنها افزایش انگیزه کارکنان را مهم دانستند و فقط 9 درصد اعلام کردند هدفشان جذب نیروهای جدید بااستعداد است. تفاوتهای منطقهای نیز قابل توجه است. 45 درصد پاسخدهندگان در بازارهای در حال توسعه اعلام کردند انگیزه کارکنان دلیل اصلی تحولات است؛ در حالی که در ایالات متحده و غرب اروپا که بحران بیشترین آسیبها را وارد کرده است، فقط 19 درصد چنین عقیدهای داشتند. با وجود اینکه در مجموع اتکا به انگیزش مالی در 12 ماه گذشته کاهش یافته است، تعدادی از شرکتها انگیزشهای غیرمالی را نیز کمتر کردهاند. 13 درصد از پاسخدهندگان اعلام کردند که مدیران کمتر زیردستان خود را تحسین میکنند. 20 درصد گفتند فرصت رهبری پروژهها یا هدایت کارکنان دیگر بسیار کم شده است و 29 درصد اعلام کردند توجه رهبر شرکت به انگیزش استعدادها کمتر شده است.
اما چرا بسیاری از شرکتها از عوامل انگیزشی غیرمالی در زمانی که پول نقد کمیاب است، استفاده نمیکنند؟ یک دلیل آن است که مدیران اجرایی تمایلی ندارند اصل قدیمی مدیریت را به چالش بکشند: پول حرف اول را میزند. با وجود اینکه مدیران خود تحت تاثیر عوامل غیرمالی قرار میگیرند، باز هم فکر میکنند پاداش نقدی انگیزه اصلی اکثر افراد است. از دید مدیران انگیزه به اندازه پاداش مالی رشد میکند. دلیل دیگر احتمالاً آن است که روشهای انگیزشی غیرمادی نیازمند زمان و تعهد بیشتر از جانب مدیران ارشد است. مدیران دوست دارند در دفاتر خود پنهان شوند. چرا که ممکن است از وضعیت کنونی و چشمانداز آینده مطمئن نباشند. فقدان تعامل بین مدیران و کارکنان وضعیتی زیانبار پدید میآورد که مشارکت کارکنان را کاهش میدهد. شرکتهایی که دوراندیش هستند، سخت تلاش میکنند تا بفهمند چه چیز کارکنان را دارای انگیزه میکند و آنگاه مطابق یافتههای خود عمل میکنند. یک شرکت داروسازی بینالمللی نظرسنجی را انجام و نشان داد در برخی کشورها کارکنان بر نقش رهبر ارشد و در برخی دیگر بر مسوولیت اجتماعی تاکید دارند. در این شرکت انگیزش بیشتر بر مبنای قدردانی است تا پاداش و تلاش میشود بحث عمیقتری درباره عوامل انگیزش افراد صورت گیرد. سه عامل انگیزشی اصلی که پاسخدهندگان نظرسنجی بر آن تاکید دارند، راهنمای خوبی برای تعیین نقطه تمرکز مدیریت به شمار میروند. به عنوان مثال مدیران منابع انسانی توجه رهبری را به عنوان راهی برای نشان دادن اهمیت حفظ استعدادهای برتر میدانند. مدیرعامل یک شرکت بزرگ جهانی هنگام تدوین راهبرد شرکتی برای سال جاری از چندین گروه متشکل از مدیران بااستعداد خواست تا نظرات خود را درباره چگونگی افزایش ارزش شرکت مطرح کنند. مدیر منابع انسانی یک شرکت معدن و مواد اولیه اعتقاد دارد، جلسات رودررو بین کارکنان و رهبر، انگیزه زیادی ایجاد میکنند و در زمان دشواری به افراد احساس ارزشمندی میدهند.
فرصت رهبری پروژهها عاملی انگیزشی است که فقط نیمی از شرکتهای مورد نظرسنجی اغلب از آن استفاده میکنند. هر چند این کار راهی موثر برای تشویق کارکنان به مشارکت بیشتر در زمانهای پرچالش است. این فرصتها تواناییهای رهبری را در شرکت افزایش میدهد و منافعی درازمدت برای سازمان به بار میآورد. مشارکت کارکنان در پروژههای خاص به افراد این احساس را میدهد که آنها بخشی از راهحل و بخشی از آینده شرکت هستند. به عنوان مثال یکی از شرکتهای بزرگ 30 نفر از مدیران بااستعداد خود را برای مشارکت در یک برنامه رهبری انتخاب کرد تا پروژهها را طراحی و هدایت کنند. به عقیده مدیر منابع انسانی آن شرکت، زمان آن رسیده که در استعدادهای بالقوه سرمایهگذاری شود..
با بازگشت سودآوری در برخی بخشها و مناطق جغرافیایی، پاداشهای مالی دوباره بازمیگردند. 28 درصد پاسخدهندگان گفتند شرکتهای آنها انگیزشهای مالی را در سال آینده دوباره معرفی خواهند کرد. با وجود اینکه چنین بازگشتی قطعاً نقش مهمی ایفا میکند، رهبران بخش تجاری باید از بحران درس بگیرند و درباره راههای جدید افزایش مشارکت و انگیزه کارکنان فکر کنند. راهبرد متکی بر استعدادیابی که بر استفاده مکرر از عوامل غیرمالی انگیزشی تاکید دارد در زمانهای بحران به نفع شرکت خواهد بود. با اتخاذ چنین راهبردی آنها میتوانند بسیار قویتر از زمان ورود به بحران از خارج شوند..
ترجمه: جواد طهماسبی
منبع: McKinsey&Company
Hits: 0