مشکلات ناشی از بزرگنمایی افراد در مورد تواناییهای خود
هنگامی که در موفقیتها و صلاحیتهای شخصیتهای معروف و مهم، مبالغه یا مطلبی فاقد اعتبار مشاهده شود، مردم احساس میکنند به آنها بیاحترامی شده است.
به همین دلیل این روزها بسیاری از سیاستمداران، مدیران ارشد اجرایی(CEO) و دیگر افراد مشهور سعی دارند سابقه خود را پاکسازی کنند و شک و شبهههای موجود را که به خاطر ارائه نادرست و مبالغهآمیز حقایق در رزومه آنها پدیدار شده است، از بین ببرند. واکنش عمومی نسبت به این اغراقها این پرسش است که «آنها(کسانی که اطلاعات نادرست میدهند) چگونه میاندیشند و آیا واقعا روی شعور ما حسابی باز نمیکنند؟»
نحوه نگرش کسانی که اطلاعات ناصحیح ارائه میکنند چندان متفاوت با دیگران نیست، چراکه شاخ و برگ دادن به موضوعات خصیصه همه انسانها است و هر کسی در طول عمرش حداقل یکبار مرتکب چنین عملی شده است، اما باید در نظر داشته باشیم که مبالغه کردن، آنچنان که در ابتدای امر به نظر میرسد بیخطر نیست، بلکه زیان آن میتواند تا جایی پیش رود که فرد شغل خود را از دست بدهد.
فاش شدن دروغ یا مبالغه هرچند بسیار ساده و کوچک باشد منجر به تخریب شخصیت افراد میشود. هنگامی که شما یک مرتبه مردم را فریب دهید، اعتبار خود را نزد آنها از دست میدهید و نسبت به شما بیاعتماد میشوند.
متخصصان وارتون (Wharton) اعتقاد دارند که در دنیای کسب و کار کنونی که افراد برای درخواست هر شغلی ابتدا در گوگل در مورد شرکت اطلاعات کسب میکنند و هر اظهار نظر کوچکی از افراد به سرعت از طریق رسانههایی چون گوگل و توییتر عمومی میشود، کشف حقایق در مورد افراد و فاش شدن مبالغههای آنها بسیار بیشتر از گذشته اتفاق میافتد. به گفته ریچارد شل، یکی از استادان وارتون، سوالات زمانی مطرح میشوند که این تصور خوشبینانه عمومی مبنی بر اینکه ما همگی انسانهایی صادق و قابل اعتماد هستیم شکسته میشود. زمانی که کسی عملی خودخواهانه انجام میدهد، این سوال مطرح میشود که آیا چنین کاری نشان دهنده شخصیتی فریبکار است که برای پول دست به هر عملی میزند یا اینکه همان شخصیت ناگزیر که همه ما در چنین موقعیتهایی در خود احساس میکنیم، مسوول این عمل خودخواهانه است؟
حد مجاز را مشخص کنیم
به گفته شل افراد فریبکار خودخواه (یعنی افرادی که در جهت منافع خود به مبالغه یا تحریف حقایق میپردازند. م.) که شامل اغلب مردم میشوند، قشر میانی یک طیف را تشکیل میدهند که از یک طرف توسط افراد کاملا راستگو اشغال شده –که اغلب رفتارشان گستاخانه و به دور از شعور اجتماعی تلقی میشود(مثلا کودکی را در نظر بگیرید که به یک مهمان تازهوارد میگوید او چاق است!)– و در سوی دیگر کسانی قرار دارند که مبالغه و دروغگویی با خون آنها آمیخته است، کسانی که در دنیایی به دور از واقعیت سیر میکنند.
وی همچنین افزود: «اغلب افراد برای فریبکار و خودخواه بودن مستعد هستند. تحقیقات زیادی در این زمینه انجام شده است و حاکی از آن است که نداشتن افکار خوشبینانه در افراد نشاندهنده نوعی افسردگی است. هنگامی که کسی از شما در رابطه با تخصصتان سوالی بپرسد، شما وسوسه میشوید که در پاسخ توضیح بهتر از واقعیت بدهید.
به گفته موریس شوایتزر، یکی از اساتید وارتون، در برخی موارد مدیران یا روسای شرکتها در شرایطی قرار میگیرند که کاملا برای فریبکاری و مبالغه وسوسه میشوند، مثلا هنگام ارائه مدارک تحصیلی یا موقعیتهای شغلی پیشین خود ممکن است دروغ بگویند. وی برای تایید گفتههایش، موضوع ماریلی جونز، مدیر پذیرش دانشجویان در MIT را مطرح کرد. جونز در سال 2007 از پست خود اخراج شد، علت اخراج وی جعلی بودن مدارک تحصیلیاش بود.
به گفته شوایتزر هنگامی که افراد تحت فشار قرار میگیرند، برای حفظ موقعیت خود سعی میکنند برخی مسائل را پنهان کنند یا دروغهایی در رابطه با آنها بسازند. این امر باعث میشود که افراد اعتبار خود را از دست بدهند. این مثالها نشان میدهد افراد گاه حدود مبالغه و داستانپردازی را رعایت نمیکنند و فراتر از آن حرکت میکنند. با توجه به اظهارات شوایتزر در برخی مواقع کمی اغراق دور از انتظار نیست و افراد باید نکات مثبتشان را برجسته کنند. مثلا هنگام ارائه یک توصیهنامه اگر فرد خوبی را عالی جلوه دهیم مشکلی در کار ایجاد نمیشود یا اگر افراد بهنگام درخواست کار از تواناییهای خود با آب و تاب تعریف کنند، این عمل چندان هم به دور از انتظار نیست.
به نظر شوایتزر زمانی مبالغه در مدارک تحصیلی یا سوابق شغلی مشکلساز میشود که ما پا را فراتر از حد گذاشته و از شالوده حقیقت بیش از اندازه دور شویم. وی معتقد است که مبالغه همیشه اشتباه نیست، اما باید حدود خود را بشناسیم و از آن بیشتر پیشروی نکنیم.
نحوه عملکرد در شرایط بحرانی
به گفته مونیکا مکگراث، یکی از استادان وارتون، این که تا چه حد میتوانیم به واقعیتها شاخ و برگ دهیم کاملا به فرهنگ محیط زندگی و ارزشهایی که هر فرد با آنها بزرگ میشود، بستگی دارد. هر شرکت فرهنگ منحصر به فردی دارد و برای خود استانداردهایی را معین میکند.
همه این محدودیتها یا بهتر بگوییم قواعد زندگی، رفتار روزمره ما را تحت تاثیر قرار میدهند. مکگراث برای اثبات گفتههای خود افزود: «در برخی مناطق و فرهنگها، اگر به هنگام انجام یک فعالیت گروهی، سعی کنید عملکرد شخصی خود را بزرگ جلوه دهید کار بسیار ناپسندی محسوب میشود، در حالی که برخی محیطهای دیگر چنین عملی را میطلبد، به عنوان مثال من در شرکتی با گروهی از زنان کار میکردم، به گفته آنها اگر پیش ناظران از عبارتی مثل «تیم ما» استفاده میکردند، ناظر احساس میکرد که آنها کاری انجام ندادهاند! همین امر باعث میشد که آنها در ارائه گزارشات خود، خودخواهانه عمل کنند. این فشارهای محیطی باعث تغییر رفتار افراد در محیطهای کاری و غیره میشود، مثلا در شرایط فعلی آمریکا، شرکتها با کمبود منابع مالی مواجه هستند و باید با آن مبارزه کنند. در چنین شرایطی کارمندان احساس میکنند باید بهترین و شایستهترین باشند و اگر اینگونه نباشند از صحنه حذف خواهند شد.
این موضوع باعث میشود افراد از واقعیت فاصله بگیرند و در درازمدت دچار مشکل شوند. گاه ممکن است عمل افراد تحت تاثیر محیط آنقدر سادهاندیشانه باشد که حتی اگر خود فرد در محیط دیگری با چنین رفتاری مواجه شود، انجامدهنده آن را به تمسخر بگیرد! پس به طور کلی میتوان گفت فشار موجود در هر موقعیت، نوع فرهنگ هر منطقه و تلاش برای حفظ آنچه که داریم، همه و همه مانند توفانی عمل میکنند که میتواند رفتار ما را دچار لغزش کند.
به گفته مکگراث مدیران در شرایط مختلف با استفاده از استانداردهای لازم، محدوده عملکرد افراد را تعیین میکنند. ممکن است این استانداردها به گونهای باشند که بر اساس آنها مبالغه کردن عمل ناپسندی تلقی نشود و گاه مطلوب نیز باشد، در چنین شرایطی کارمندان متوجه خواهند شد اگر چنین عملی انجام دهند، مشکلی ایجاد نخواهد شد و حتی ممکن است تشویق نیز بشوند.
دبرا فورمن، یک مدیر اجرایی در تورنتو میگوید هنگامی که فرصتهای شغلی جدید و بیسابقهای ارائه میشود، زمینه برای مبالغه و فریبکاری باز میشود. گروهی برای اینکه حداقل استانداردهای تعیین شده توسط شرکت را داشته باشند در رزومه خود به مبالغه میپردازند، اما عدهای دیگر از افراد نیز هستند که برخی سوابق خود را بیان نمیکنند تا به خاطر بالا بودن سوابق تحصیلی و تجربیشان از لیست خط نخورند(ممکن است برای انجام کار به فرد بسیار متخصص نیاز نداشته باشیم در نتیجه استفاده از فرد متخصص حقوق و مزایای اضافی میطلبد که به نفع شرکت نیست. م.). در هر حال به گفته فورمن نباید رزومه خود را به خاطر شرکت مد نظرمان تغییر دهیم و بهترین راه صداقت است.
انتشار پرشتاب اطلاعات
امروزه پیشرفت اینترنت و دیگر تکنولوژیهای ارتباط جمعی نقش بسزایی در انتشار اطلاعات و اخبار دارند. با وجود سایتهایی نظیر فیسبوک یا وبسایتهای شخصی، دیگر رزومه افراد محدود به فرمهای کاغذی نیست، در نتیجه هر کسی میتواند به اطلاعات شخصی شما دسترسی داشته باشد که این امر فضا را برای مبالغه و فریبکاری کاهش میدهد.
در این راستا فورمن به مدیران خود توصیه میکند، پیش از ملاقات با متقاضیان جدید، کمی در رابطه با سابقه آنها در اینترنت اطلاعات کسب کنند. وی برای تایید گفتههایش به کنفرانسی که اخیرا برگزار شده بود اشاره کرد که در آن سخنران از حضار درخواست کرد کسی سخنان او را روی توئیتر پخش نکند.
فورمن ادامه داد: «اگر علت مطرح شدن چنین درخواستی را بررسی کنیم متوجه خواهیم شد که مردم آنچه را شما بر زبان میآورید به خاطر میسپارند، به همین خاطر باید مراقب صحبتهایمان باشیم و بدون تفکر حرفی را بر زبان نیاوریم. همچنین باید توجه داشت امروزه چنین مشکلی بیشتر نمود پیدا میکند، چون در دنیایی زندگی میکنیم که وسایل ارتباط جمعی اخبار را مانند شعله آتش به سرعت پخش میکنند. علاوه بر این باید به خاطر داشته باشیم، این سخنان هرگز از خاطرها نخواهند رفت و همیشه روی اینترنت حضور خواهند داشت.»
شوایتزر نیز پیشرفت جامعه را در اطلاعرسانی و کشف حقایق بیسابقه دانست و افزود: با این وجود هنوز مشکلات زیادی برای اثبات برخی حقایق وجود دارد و با یک جستوجوی اینترنتی ساده به چنین اطلاعاتی دست نخواهیم یافت. وی برای تایید سخنانش گفت: «اگر من به عنوان مثال بگویم هنگام انجام یک پروژه، توانستهام 25 میلیون دلار برای شرکت خود صرفهجویی کنم، ادعای بزرگی است؛ اما بررسی صحت آن نیز بسیار دشوار است.
با شواهد موجود تنها میشود حضور من در این پروژه را بررسی کرد، در حالی که میزان تاثیرگذاری و صحت ادعای من نامعلوم خواهند ماند.» به گفته شوایتزر برای اینکه سخنان بیاعتبار وجهه کاریمان را مخدوش نسازند، در وهله اول باید خودمان را اصلاح کنیم و بهعلاوه برای تعیین حدود این ادعاهای نادرست، مسوول قابل اعتمادی برگماریم.
او میگوید: «اگر افراد نسبت به شرایط آمادگی نداشته باشند، ممکن است تحت تاثیر جو به مبالغه بپردازند و سخنان فاقد اعتبار بر زبان آورند. به همین دلیل اگر از قبل آمادگی داشته باشیم که قرار است به چه سوالهایی پاسخ دهیم، هنگام مواجهه با آنها غافلگیر نخواهیم شد و جوابهای غیرمنطقی و به دور از واقعیت نخواهیم داد.»
استیوارت فردمن، یکی دیگر از استادان وارتون اشاره میکند حافظه، یک ابزار ذهنی است که مردم علاقه دارند آن را با واقعیت فعلی منطبق سازند.
بنابراین موقعیت فعلی افراد، میزان تلاش آنها را برای اصلاح و پاکسازی سابقه خویش تعیین میکند. به گفته او «اعتبار و آبروی افراد بسیار باارزش است و در طول زمان به وجود میآید. واقعیت این است که اگر از نظر بخشی از جامعه، فردی قابلاعتماد تلقی شوید از نظر دیگران نیز قابلاعتماد خواهید بود، چراکه مردم به خاطر کمبود وقت و محدودیت در میزان روابطشان نمیتوانند صحت همه چیز را بررسی کنند و گاه مجبورند با تکیه بر اعتبار شما، در رابطه با صحت عملکردتان قضاوت کنند. به همین خاطر اعتبار و آبرو جنبه بسیار مهمی از زندگی و آینده شغلی شما میباشد.»
مترجم: بهزاد بهمن نژاد
منبع: knowledge@wharton
Hits: 0