باب ساتن استاد دانشگاه استنفورد در مورد چگونگی برخورد با زیردستان راهکارهایی را ارائه کرده است. وی معتقد است کارمندان نیاز به پشتیبانی و حمایت رییسان خود دارند تا بتوانند در محیطی امن و به دور از دغدغه به کار خود بپردازند.
کارفرمایان افراد مهمیهستند، به این دلیل که 95 درصد نیروی کار یا کارفرما دارند یا خودشان کارفرمای بخشی هستند یا اینکه جزء هر دوی این موارد به شمار میآیند. آنها نقش مهمیدارند، زیرا کارمندان و سازمانهای خود را اداره میکنند. بررسیها نشان میدهد که پراسترسترین بخش کاری بیش از 75 درصد از کارمندان زمانی است که با رییسان خود مواجه میشوند. کارفرمایان نفرت انگیز و بدسرشت میتوانند شما را به کشتن دهند. سال 2009 یک بررسی در سوئد که 3122 نفر را به مدت ده سال زیر نظر گرفته بود، نشان داد که کارمندانی که رییسان بد و آزاردهنده ای دارند نسبت به کارمندانی که رییسان خوبی دارند، 20 تا 40 درصد بیشتر به حمله قلبی دچار میشوند.
کارفرمایان برای همه کارمندان مهماند، اما برای کسانی که در یک سلسله مراتب درست زیر دست آنها هستند، اهمیت بیشتری دارند؛ افرادی که بهطور دائم با خوبیها، بدیها و عادات و خصوصیات اخلاقی رییسان خود سر و کار دارند. چه مدیر عامل500 شرکت باشید، چه سرآشپز یک رستوران، اگر میخواهید موفقیت خود را تضمین کنید باید با افرادی که مکررا تعامل و برخورد دارید، هماهنگ و سازگار باشید.
تمام کارفرمایان مهم اند، اما کارفرمایانی که در ردههای بالاتر هستند از اهمیت بیشتری برخوردارند. چه این رییسان بدانند چه ندانند، کارمندان، آنها را زیر ذرهبین میگذارند و اغلب حرکات کارفرمایان خود را تقلید میکنند. من بهشخصه در شرکتی بزرگ کار میکردم که مدیر عامل آن در جلسات تقریبا تمام صحبتها را خود انجام میداد، حرف همه را قطع میکرد و زیر دستان مخالف را به سکوت وامیداشت. معاون مدیرعامل پشت سر او شکایت میکرد، اما هنگامیکه مدیر عامل شرکت را ترک کرد، جانشین وی نیز همان رویه را دنبال کرد. زمانی که مدیر عامل بعدی از شرکت رفت، جانشین وی نیز روش رییس خود را پیاده کرد.
اثرات دنباله دار شیوه عملکرد این مدیرعامل با نتایج بررسیهای انجام شده در این زمینه مطابقت میکند. بررسیها نشان میدهد که رفتار و حرکات مدیران ارشد میتواند در کل شرکت منعکس شود و در نهایت، فرهنگ و سطح عملکرد شرکت را تحلیل ببرد یا تقویت کند. معمولا زیردستان همیشه رییسان را زیر نظر میگیرند، بنابراین آنها بیشتر در مورد رییسان خود میدانند تا رییسان در مورد آنان.
لینداهادسون، مدیر عامل سیستمهای BAE، به عنوان اولین رییس زن General Dynamics انتخاب شد. بعد از اولین روز کاری، تعدادی از زنان کارمند در اداره، در گره زدن روسری از او تقلید کرده بودند.هادسون این موضوع را فهمید و طی سخنرانی اظهار کرد: این درسی است که هرگز فراموش نمیکنم، به عنوان یک رهبر، طوری به شما نگاه میکنند که نمیتوانید آن را در سمتهای دیگر تجربه کنید». وی افزود: «این موشکافی و دقت نظر و نیز مسوولیتی که به تبع آن ایجاد میشود مسالهای است که فکر میکنم هر روز پیش میآید.»
بهترین کارفرمایان تلاش میکنند تا بتوانند خود را با این توجهات بیش از حد سازگار کنند و آن را به نفع خود استفاده کنند. آنها بسیار زیاد به خود توجه میکنند، البته این به خاطر خودخواهی آنان نیست. بر عکس، این کارفرمایان میدانند که موفقیت کارمندان و شرکت بستگی دارد به اینکه آنها مدام مراقب این باشند که دیگران رفتار و حرکات آنان را چگونه تعبیر و تفسیر میکنند تا بتوانند در مواقع مقتضی واکنشهای مناسبی داشته باشند.
این نظریه برای کارفرمایانی که میخواهند موفق باشند بسیار ارزشمند است: قانع کردن کارمندان و حمایت از زیر دستان خود. مطمئنا، کنترل و سرپرستی موثر به تنهایی کافی نیست. رییسان خوب و موفق با حمایت کردن از کارکنانشان، عملکرد آنها را ارتقا میدهند، با ایجاد محیطی امن برای یادگیری، عملکرد و انجام ریسکهای هوشمندانه و نیز حفاظت آنها در برابر عوامل مزاحم و صدها مورد دیگر که به آنها کمک کند به موفقیتهای کوچک یکی پس از دیگری دست پیدا کنند و در طول این مسیر احساس غرور و افتخار کنند.
در دست گرفتن کنترل امور
بررسی James Meindl نشان میدهد که رهبران بیش از آن چیزی که سزاوارش هستند مورد تحسین یا سرزنش قرار میگیرند، زیرا بسیار آسانتر است که سطح عملکرد را مستقیما به رییسان ارتباط داد تا اینکه عوامل بسیار پیچیدهای را در این امر دخیل دانست. در ایالات متحده و بسیاری از کشورهای اروپایی، این بیاعتباریها و تکریم کردنها در مورد رهبران و بالادستان بسیار مرسوم است.
به گفته باب ساتن، استاد دانشگاه استنفورد این یک خیال باطل است که بگوییم رییسان کاملا همه چیز را تحت کنترل دارند. وی هفت راهکار را برای بهبود این توانایی پیشنهاد میدهد:
1. بیش از دیگران صحبت کنید، اما تمام اوقات حرف نزنید. در کشورهای غربی کسانی که ابتدا و بیش از دیگران صحبت میکنند، به عنوان رهبر تلقی میشوند، اما اگر مدام حرف بزنید، مردم شما را زیادهگو و پرحرف میپندارند.
2. هر از گاهی حرف دیگران را قطع کنید و زیاد اجازه ندهید دیگران حرف شما را قطع کنند. میتوانید با پیروز شدن در «رقابت ایجاد وقفه در سخن» در لحظههای حساس جلسات، قدرت خود را افزایش دهید.
3. هنگامیکه صحبت میکنید، سعی کنید دست به سینه باشید. زمانی که این حالت را دارید، اعتماد به نفس بیشتری پیدا میکنید، اما اگر این عمل را زیاد تکرار کنید فرد دستنیافتنی و بسیار خشکی به نظر میرسید.
4. از تلقینهای مثبت برای خودتان استفاده کنید. کسانی که عبارات دلگرم کننده را برای خود به کار میبرند از عزت نفس و کارآیی بالاتری برخوردارند.
5. گاهی اوقات عصبانیت ناگهانی از خود بروز دهید. بد نیست که گاهی وقتها نگاههای جدی و با جذبه ای داشته باشید، اما به یاد داشته باشید اگر همواره عبوس و جدی باشید قدرتتان تحلیل میرود و دیگران شما را فردی بدخلق و عصبی میپندارند.
6. اگر نمیدانید که بنشینید یا بایستید، به شما پیشنهاد میکنیم که بایستید. این نکته به خصوص برای رییسان جدید بسیار مهم است. اگر بایستید به این معنی است که شما در مسند قدرت هستید و دیگران را وادار به پذیرش اقتدار خود میکنید. چه در حالت نشسته هستید چه ایستاده، سعی کنید بالای میز قرار بگیرید.
7. کمی از قدرت یا موقعیت خود را واگذار کنید، اما مطمئن شوید که دیگران میدانند آن را به دلخواه انجام دادید. یکی از موثرترین راهها این است که نشان دهید هم قدرتمند هستید هم دلسوز و مهربان. یکی از مدیران ارشد شرکتی که من در آنجا کار میکردم فضای کاری بسیار بزرگی داشت وقتی از کمبود جای کارمندان مطلع شد، خود به مکان کوچکتری رفت تا چهار کارمند بهطور مشترک از آنجا استفاده کنند.
یکی از نکات مهم برای مدیران این است که از خود اعتماد به نفس نشان دهند حتی اگر این را در خود احساس نمیکنند. سال 2002 اندی گروو مدیرعامل (شرکت Intel 98-1987)، طی گفتوگویی که با کلی کریستنسن، استاد دانشگاه هاروارد داشت، در پاسخ به سوال کریستنسن مبنی بر اینکه چگونه مدیران و رییسان بهرغم شک وتردیدهای درونی، میتوانند با اعتماد به نفس صحبت و عمل کنند، اظهار داشت: «تصمیمات مربوط به سرمایهگذاری یا کارکنان و اولویتبندی منتظر نمیمانند تا تصویر ذهنی شما کاملا واضح و شفاف شود. هنگامیکه مجبور به تصمیمگیری هستید، باید بدونتردید و اتلاف وقت تصمیمگیری کنید.» به این دلیل است که مدیران باید از ترفند وانمود کردن استفاده کنند تا بتوانند آن را به یک استراتژی تبدیل کنند. یعنی ابتدا وانمود کنید که اعتماد به نفس دارید و آنقدر این کار را تکرار کنید تا به اعتماد به نفس واقعی دست پیدا کنید.
ارتقای کارآیی
کارفرمایانی که انسانیت زیردستان خود را نادیده میگیرند و آن را پایمال میکنند، گاهی اوقات منافع کوتاه مدتی را بدست میآورند. اما در طولانی مدت، این کوتهبینی معمولا تعهد، کارآیی و خلاقیت کارکنان را تحلیل میبرد. بهترین کارفرمایان روی ارتقای کارآیی کارمندان خود متمرکز میشوند. برای این منظور سه راهکار زیر را ارائه میکنیم:
1. فراهم کردن فضای امن روانی
سعی کنید فضای روانی امنی را برای کارکنان خود ایجاد کنید. رییسان موفق فضای امنی را مهیا میکنند تا کارمندان بتوانند ایدهها و نظریات اولیه و خام خود را درمیان بگذارند، آنها را امتحان کنند و حتی مرتکب اشتباهات بزرگ شوند بی آنکهترسی از مجازات، استهزا یا محرومیت داشته باشند. نبود امنیت روانی، همراه باترس از کارفرما میتواند خطرناک یا حتی کشنده باشد. تحقیقات اِمیآدمنسون و همکارانش نشان میدهد پرستارانی کهترس از تحقیر یا تنبیه سرپرست بخش خود داشتند، در گزارش اشتباهات دارویی خود مردد بودند.
2. حمایت از کارمندان
بهترین کارفرمایان کسانی هستند که برای کاهش فشار روانی و احساسی کارمندان خود، شیوههایی را ابداع و اجرا میکنند و از آنها در برابر قضاوتهای بیموقع رییسان دیگر و سایرین که موجب تحلیل رفتن کارآیی کارمندان میشود، حمایت میکنند. کارکنانی که از چنین حمایتهایی برخوردارند، برای انجام ریسک و دست زدن به تجربههای جدید آزادی عمل دارند.
رییسان خوب به فکر هدر ندادن زمان کارمندان نیز هستند، برای مثال جلسات اضافی را از برنامه کاری آنان حذف میکنند. ویل رایت، طراح بازیهای کامپیوتری میگوید: به جای اینکه جلسات را بهطور خودکار برنامهریزی کنید از خود بپرسید که آیا واقعا برگزاری آنها ضروری است. ویل رایت یکترفند هوشمندانه را به کار گرفت. هر زمان که کسی درخواست برگزاری جلسه میکرد، وی آن شخص را یک دلار جریمه میکرد. اگرچه او دلارهای بسیاری را جمع کرد، با این حال این الزام افراد را مجبور کرد که در مورد برگزاری جلسات بیشتر فکر کنند.
از میان تمام مهارتها و ویژگیهایی که کارفرمایان موفق باید داشته باشند، خودآگاهی مهمترین مقوله است. بررسیها نشان میدهد رییسانی که عملکرد ضعیفی دارند دائما در مورد مهارتهای اجتماعی و فکری خود غلو میکنند. در مقابل، رییسانی که دارای عملکرد خوبی هستند به درستی در مورد نقاط قوت و نیز نقاط ضعف خود قضاوت میکنند. هر دو گروه نقاط ضعف و نقصهایی دارند. اما رییسان موفق از نقاط ضعف خود کاملا آگاهی دارند، برای غلبه بر آنها تلاش میکنند و از یاری افراد متبحر در این زمینه یاری میگیرند.
کارآمدترین رییسان نهایت تلاش خود را میکنند تا بفهمند که رفتار، حرکات و عملکردشان چه تاثیری روی کارآیی و روحیه کارمندان میگذارد. آنها همواره در تلاشند تا فردایشان مفیدتر و سازندهتر از دیروز باشد. برای اینکه بتوانید رییس فوقالعادهای باشید، باید همواره سوالات بسیاری را بپرسید و سعی کنید جواب آنها را پیدا کنید. شاید مهمترین سوال این باشد، «از اینکه برای من کار میکنید چه احساسی دارید؟» اگر کارمندان صادقانه به این سوال پاسخ دهند، شما تاثیر گفتار و کردار خود را روی آنها متوجه میشوید.
مترجم: زهره همتیان
منبع: سایت مک کینزی
برگرفته: دنیای اقتصاد
Hits: 0