why-you're-awful-at-managing-money

انسان‌ها اغلب با گذشت زمان، در زمینه‌های مختلف مهارت بیشتری کسب می‌کنند. مثلا ما در مقایسه با ۵۰ سال گذشته، کشاورزان بهتری، دوندگان سریع‌تری، خلبانان مطمئن‌تری و آب‌وهواشناسان دقیق‌تری شده‌ایم. اما هنوز از نظر مدیریت‌مالی ضعیف هستیم. در این مقاله با ۷۱ نشانه آشنا می‌شوید که به شما می‌گویند هیچ سر‌رشته‌ای در مدیریت پول‌تان ندارید. اگر به درصد ورشکستگی‌های شخصی، بحران‌های مالی، وام‌های دانشجویی، بدهی‌های پرداخت نشده و نرخ پس‌اندازها نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که مردم از نظر دانش مالی، از گذشته تا کنون نه‌تنها تغییر چندانی نداشته‌اند، بلکه بدتر هم شده‌اند. این موضوع یکی از بخش‌های زندگی‌ِ ما است که مهارت لازم را در آن نداریم. در این مقاله ۷۲ دلیل برای‌تان می‌آوریم تا ثابت کنیم چرا مردم در مدیریت پول‌شان ضعیف عمل می‌کنند.

۱. خیلی راحت اجازه می‌دهید عقاید سیاسی‌ بر سرمایه‌گذاری‌های‌تان تأثیر بگذارند، بدون اینکه متوجه باشید بازار سرمایه اهمیتی نمی‌دهد که شما به چه کسی رأی می‌دهید یا به کدام شبکه‌ی خبری بیشتر اعتماد دارید.

۲. به نظر‌تان «بلندمدت» یعنی از حالا تا وقتی قیمت‌ها در بازار بورس رَوند نزولی پیدا کنند.

۳. شما از «اثر دانینگ-کروگر» رنج می‌برید (نوعی سوگیری شناختی در افراد غیرحرفه‌ای که از توهم برتری رنج می‌برند و به‌اشتباه، توانایی‌شان را خیلی بیشتر از اندازه‌ی واقعی ارزیابی می‌کنند.) و حتی دانش مالیِ پایه‌تان به حدی ضعیف است که متوجه نیستید دارید اشتباه می‌کنید. نداشتن شناخت کافی از مفاهیمی مانند بهره‌ی مرکب و تورم، باعث می‌شود افراد تصور کنند تصمیمات مالی درستی می‌گیرند، در صورتی که در واقعیت، خودشان باعث شکست‌شان می‌شوند.

۴. با هر یک ریالی که بیشتر درآمد کسب می‌کنید، انتظار دارید پول‌تان دو ریال بیشتر شود.

۵. پول‌های زیادی برای چیزهای مادی خرج می‌کنید تا بر دیگران تأثیر بگذارید، درحالی که نمی‌دانید مردم اهمیتی نمی‌دهند که جنس کیف پول‌تان چیست یا اگزوز و موتور ماشین‌تان چه صدای گوش‌خراشی دارد.

۶. درباره‌ی مسائلی که خیلی کم از آنها سررشته دارید، بسیار مطمئن هستید، خصوصا در مورد سیاست‌های پولی.

۷. هیچ وقت توانایی شناخت حرکت بعدی بازار را نداشته‌اید، اما باز هم سعی دارید حرکت بعدی بازار را پیش‌بینی کنید.

۸. از مشکلات مالی افراد دیگر درس عبرت نمی‌گیرید و در نتیجه هر وقت که نوبت به تصمیمات مالی می‌رسد، درجا می‌زنید.

۹. فکر می‌کنید جوان و شکست‌ناپذیر هستید و نیازی به بیمه‌ی سلامت ندارید. پیاده‌روهای یخ‌زده، ماشین‌هایی که با سرعت حرکت می‌کنند و سلول‌هایی که به سرعت تقسیم می‌شوند، خلاف این را ثابت می‌کنند.

۱۰. وقتی در تلویزیون می‌شنوید که دولت با کسری بودجه مواجه شده، ناراحت می‌شوید. اما تماشای این خبر در تلویزیونی که قسطی و خانه‌ای که با وام خریده‌اید، برای‌تان اهمیتی ندارد.

۱۱. وام‌های کلان می‌گیرید تا در رشته‌ی دانشگاهی‌ای که هیچ علاقه‌ای به آن ندارید و بازار کار خوبی هم ندارد، مدرک بگیرید و در جوانی زیر بار قرض می‌ٰروید.

۱۲. جزو آن دسته از افرادی هستید که نمی‌توانید ۲ میلیون تومان در عرض ۳۰ روز برای یک امر ضروری فراهم کنید، در حالی که جزو آن دسته از افرادی هم هستید که باید بتوانند ظرف ۳۰ روز ۲ میلیون تومان برای موارد اضطراری که ممکن است در زندگی هر کسی پیش بیاید، جور کنند.

۱۳. سنگین‌ترین هزینه‌ای که در زندگی پرداخت می‌کنید، سود و بهره‌ی وام است. بیشتر از پولی که خرجِ غذا، ماشین، تعطیلات، تحصیل، لباس، شام‌خوردنِ بیرون و سرگرمی‌های مختلف می‌کنید، صَرف پرداخت سود برای وام‌ها می‌کنید. چون به اندازه‌ی کافی پس‌انداز ندارید، اما دوست دارید به سبکی زندگی کنید که خرج‌تان از دخل‌تان بیشتر شود و در نتیجه مجبور به وام یا قرض گرفتن می‌شوید.

۱۴. تصور می‌کنید که متوسط‌سازی هزینه‌ی دلاری کسل‌کننده است، بدون اینکه بدانید هدف از سرمایه‌گذاری رسیدن به سود و بازگشت سرمایه است و نه رفع کسالت.

۱۵. شغلی پر‌استرس دارید تا به اندازه‌ای پول در بیاورید که یک زندگی‌ بدون استرس داشته باشید. آیا این به نظرتان خنده‌دار نیست؟
شغلی پر‌استرس دارید و انتظار یک زندگی آرام

۱۶. بدبین هستید و نمی‌دانید که افراد خیلی زیادی در این دنیا، وقتی صبح از خواب بیدار می‌شوند، سعی در بهبود اوضاع دارند نه اینکه دائما به این فکر کنند که همه چیز فاجعه‌بار است.

۱۷. سعی می‌کنید از همسایه‌تان عقب نمانید، در حالی که نمی‌دانید آقای همسایه در قرض فرو رفته و تا آخر عمرش باید کار کند.

۱۸. فکر می‌کنید ۵۰۰ میلیون تومان پول زیادی است، در حالی که این مقدار، پولی‌ است که اکثر مردم برای داشتن یک بازنشستگی راحت به آن نیاز دارند.

۱۹. تمامی موفقیت‌های مالی‌تان را به مهارت و دانش‌تان نسبت می‌دهید و همه‌ی شکست‌های مالی را به بدشانسی.

۲۰. به جای اینکه اشتباهات‌تان را بپذیرید و از آنها درس عبرت بگیرید، آنها را نادیده گرفته، فراموش‌شان می‌کنید یا برای‌شان بهانه‌تراشی می‌کنید و آنها را به گردن دیگران می‌اندازید.

۲۱. به بازگشت پولی که برای خرید سهام پرداخته‌اید، دل خوش کرده‌اید، در حالی که نمی‌دانید بازار اهمیتی نمی‌دهد که نظر شما درباره‌ی قیمت منصفانه چیست.

۲۲. تعبیرتان از تاریخ، از ۵ سال فراتر نمی‌رود. بنابراین، تصور می‌کنید که اسنادی مانند اوراق‌قرضه مطمئن هستند، هر رکود اقتصادی به بدی رکود سال گذشته است و نرخ بیکاری که وجود دارد، عادی است.

۲۳. از یک خانواده‌ی کم درآمد یا با درآمد متوسط آمده‌اید، دانشگاه دولتی قبول نشده‌اید و فکر می‌کنید پرداخت هزینه‌های زیاد برای دانشگاه منطقی است.

۲۴. در دبیرستان شاگرد اول بودید و در دانشگاه خوبی پذیرفته شده‌اید و حالا فکر می‌کنید، در زمنیه‌ی مسائل مالی هم نابغه هستید، بدون اینکه متوجه باشید مهم‌ترین مهارتی که در مسائل مالی وجود دارد این است که بر احساسات‌‌تان مسلط باشید، نه بر فورمول‌های ریاضی و اقتصادی.

۲۵. ادعا می‌کنید زمانی که دیگران محتاط و ترسو هستند، شما حریص و جسورید، اما وقتی بازار ۲ درصد افت می‌کند، افسرده و پریشان می‌شوید.

۲۶. سرمایه‌گذاران اسطوره‌ای را که تنها مهارت‌شان تبلیغ در مورد خودشان است، می‌پرستید. در حالی که خیلی از این اسطوره‌ها نقشی در بازار سرمایه نداشته‌اند.

۲۷. اجازه می‌دهید که سوگیری‌های جانبدارانه ذهن‌تان را کنترل کنند و در نتیجه اطلاعات خود را از منابعی به دست می‌آورید که با عقایدتان هماهنگ هستند.

۲۸. فکر می‌کنید هنوز برای پس‌اندازِ بازنشستگی خیلی جوان هستید، در حالی که هر روزی که می‌گذرد باعث می‌شود تأثیر نرخ بهره‌ی مرکب کمتر شود و امکان پس‌انداز پول بیشتر را از دست بدهید.

۲۹. برای خرید بهترین ماشین‌ لباس‌شویی یک ماه تمام تحقیق می‌کنید ولی با راهنمایی فردی که نمی‌شناسید و نباید به او اعتماد کنید، سهام یک شرکت بی‌اهمیت و کوچک را بدون معطلی می‌خرید.

۳۰. برای ۵۰ سال آینده سرمایه‌گذاری می‌کنید ولی زمانی که بازار یک روزِ بد را سپری می‌کند، دچار استرس می‌شوید.

۳۱. تصور می‌کنید خیلی کار مهمی انجام داده‌اید که برای سه ماه آینده پس‌انداز کرده‌اید، در صورتی که متوسط مدت بیکاری این روزها بیشتر از ۹ ماه است.

۳۲. با نوسانات بازار، دائما سهام‌تان را چِک می‌کنید.

۳۳. ملاک‌تان برای سرمایه‌گذاری اطلاعات گذشته است، در حالی که باید در زمینه‌هایی سرمایه‌گذاری کنید که الف) آنها را خوب بشناسید، ب) مزیت رقابتی داشته باشند، پ) با اهداف‌تان هماهنگ باشند، ت) به خوبی فروش بروند.

۳۴. سعی می‌کنید مسئله‌ای به پیچیدگی اقتصاد جهانی را خلاصه کرده و با کلمات زیبا و شیک توضیحش دهید.

۳۵. نمی‌دانید که جمله‌ی «هیچ اقدامی نکن»، قدرتمند‌ترین جمله در سرمایه‌گذاری است.

۳۶. معاملات مالی و خرید اوراق و سهام را با آدم‌هایی انجام می‌دهید که از نظر تجربه و دانش، کلاس کاری و جایگاهی در اقتصاد و بازار بورس ندارند و شبیه افرادی هستند که سر چهار‌راه می‌ایستند و دلار می‌‌فروشند. این کار معمولا عاقبت خوشی ندارد.

۳۷. از رشد ۳۰ درصدیِ سرمایه در سال گذشته احساس غرور می‌کنید، در حالی که نمی‌دانید شما در این موضوع هیچ دخالتی نداشته‌اید.

۳۸. ۱۲ ساعت در روز به تماشای بازار بورس از شبکه‌های تلویزیونی می‌نشینید و هیچ کاری به جز انتظار انجام نمی‌دهید.

۳۹. برای سلامتی خود پیش دکتر می‌روید، برای پرداخت مالیات‌ها با یک حسابدار مشورت می‌کنید، وکیل استخدام می‌کنید تا به مسائل مالی‌تان رسیدگی کند، برای درست کردن دندان‌تان از دندانپزشک کمک می‌گیرید، از یک معمار می‌خواهید خانه‌تان را بسازد، یک مربی برای بدن‌سازی استخدام می‌کنید، اما زمانی که نوبت به سرمایه‌گذاری‌های پیچیده می‌رسد، خودتان به تنهایی اقدام می‌کنید.

۴۰. عاقبت‌اندیشی‌های سوگیرانه، فریب‌تان می‌دهد و تصور می‌کنید آخرین بحران مالی را پیش‌بینی کرده بودید. از آن بدتر اینکه این فریب تا جایی پیش می‌رود که می‌خواهید وضعیت آینده‌ی بازار مالی را هم پیش‌بینی کنید.

۴۱. تصور می‌کنید خبرهای اقتصادی به این دلیل چاپ می‌شوند که حاوی اطلاعات مفیدی هستند، در حالی که دلیل اصلی چاپ شدن آنها این است که ناشر می‌داند مردم به خواندن آنها علاقه دارند.

۴۲. فراموش می‌کنید که مهمترین دارایی یک سرمایه‌گذار، زمان است. یک فرد ۲۰ ساله سرمایه‌ای دارد که «وارن بافِت» (سرمایه‌دار بزرگ آمریکایی) با سن و سالی که دارد، حتی خوابش را هم نمی‌بیند.

۴۳. نمی‌دانید کسانی که در رسانه‌ها توصیه‌های مالی می‌کنند، شما و موقعیت‌ و توانایی‌های‌تان را نمی‌شناسند و فقط برای اینکه شناخته شوند این توصیه‌ها را ارائه می‌دهند.

۴۴. یک برنامه‌ی مالی دارید بدون اینکه به این توجه کنید که زندگی هیچ اهمیتی برای برنامه‌ی شما قائل نیست و گاهی اتفاقاتی رخ می‌دهند که از کنترل‌تان خارج هستند.

۴۵. شروع به پس‌انداز مقدار کمی پول در ماه کرده‌اید. عالی است! از هیچی بهتر است. من خیلی از افراد را دیده‌ام که به پس‌انداز‌شان افتخار می‌کنند، در حالی که در واقعیت این پس‌اندازها در مقابل پولی که بعد از بازنشستگی به آن نیاز دارند، هیچ است. یک جمله‌ی معروف می‌گوید «هر ماه مبلغ کمی پس‌انداز کن و آخر سال ببین که باز هم چقدر کم پول داری!» اگر فکر می‌کنید پس‌انداز کردنِ بیشتر از ۳۰ درصد از درآمد ماهانه‌تان دیوانگی است، یک بار دیگر حساب‌ و کتاب کنید تا متوجه شوید این مبلغ خیلی به مقدار پولی که برای بعد از بازنشستگی به آن نیاز دارید، نزدیک است.

۴۶. فکر می‌کنید با درآمد ماهانه ۳ میلیون تومان نمی‌شود زندگی کرد، در‌حالی که نمی‌دانید حتی با لحاظ کردن مفهوم برابری قدرت خرید، باز هم درصد بسیار بالایی از مردم دنیا با کمتر از اینها زندگی می‌کنند.

۴۷. فکر می‌کنید زندگی متوسط یعنی داشتن یک خانه‌ی ۳۰۰ متری با سه سرویس بهداشتی، تحصیل در دانشگاه‌های غیردولتی، سفر‌های سالانه‌ی خارج از کشور و داشتن کلاس‌های خصوصی یوگا در اتاق نشیمن خانه‌تان.

۴۸. فراموش می‌کنید که شانس در خیلی از سرمایه‌گذاری‌ها نقش اساسی بازی می‌کند (احتمالا یکی از همان سرمایه‌گذارانی که می‌پرستید نیز در جایی از زندگی‌اش شانس بزرگی آورده است).

۴۹. به سوگیریِ عقیده‌ای (belief bias) مبتلا هستید. یعنی تمایل دارید یک ایده را فقط به این دلیل قبول یا رد کنید که با عقایدی که از قبل درون‌تان شکل گرفته‌‌اند، هماهنگ است و در نتیجه حقایق را نادیده می‌گیرید.

۵۰. عاشق پول هستید، اما حوصله‌ی آموختن دانش مسائل مالی را ندارید چون فکر می‌کنید پیچیده است. به نظرتان این مضحک نیست؟

۵۱. فکر می‌کنید بازار بورس به دلیل داشتن نوسانات زیاد، ریسک‌پذیر است، در حالی که نمی‌دانید عاملی که ریسک بیشتری برای‌تان خواهد داشت، استفاده نکردن از سرمایه‌تان است و نه نوسانات بازار.

۵۲. هیچ‌وقت به کشورهای فقیر دنیا سفر نکرده‌اید تا متوجه شوید دنیا اهمیتی به عقاید شما درباره‌ی عدالت، انصاف و نیاز واقعیِ مالی نمی‌دهد.

۵۳. برای مسائل پوچ و بی‌ارزش ولخرجی می‌کنید، چون تصور می‌کنید در چشم مردم تبدیل به فرد جالبی می‌شوید، درحالی که این باعث می‌شود فردی خوش‌گذران و ناوارد به نظر برسید. (این رفتار معمولا از جوانانی که ناگهان پول‌دار می‌شوند، سر می‌زند.)

۵۴. نمی‌توانید درک کنید که ۱۰ درصد بهره در طول ۲۰ سال بیشتر از ۲۰ درصد بهره در ۱۰ سال است. برای جمع‌آوری ثروت، زمان مهم‌ترین عامل است و یکی از معدود متغیرهایی است که می‌توانید روی آن کنترل داشته باشید.

۵۵. هزاران نشانه و مدرک ثابت کرده‌اند زمانی که نیازهای اولیه‌تان برآرده شد، مقدار خوشبختی‌ای که از به‌دست‌ آوردن هر یک ریال اضافه کسب می‌کنید، کمتر و کمتر می‌شود. این باعث می‌شود بقیه‌ی عمرتان را صرف جمع‌آوری ثروت کنید، به این امید که برای‌تان خوشبختی به ارمغان بیاورد، اما در عمل این اتفاق نمی‌افتد.

۵۶. فکر می‌کنید منطقی است که ۲ درصد از درآمد خود را به مشاوران مالی بدهید، اما با این کار در اصل، سود بلندمدت‌تان کاهش پیدا می‌کند.

۵۷. تصور می‌کنید بازار بورس فقط جایی است که ارقام بالا و پایین می‌شوند و نمی‌دانید این ارقام به کسب‌و‌کارها و دارایی‌های واقعی مربوط می‌شوند.

۵۸. تصور می‌کنید با اجاره‌نشینی پول‌تان را دور می‌ریزید ولی این کار برای خیلی از افراد هوشمندانه‌ترین تصمیم مالی است که در عمرشان گرفته‌اند.

۵۹. تصمیمات سرمایه‌گذاری‌تان به شرایط خوب یا بد اقتصادی وابسته هستند، در حالی که این دو، ارتباط چندانی با هم ندارند.

۶۰. وقتی برای بازنشستگی پس‌انداز می‌کنید به این توجه نمی‌کنید که شاید امید به زندگی‌ در شما ۹۰ سال باشد و اگر در ۶۵ سالگی بازنشسته شوید باید یک‌سومِ باقی مانده از زندگی‌تان را با پس‌اندازی که دارید سپری کنید.

۶۱. نمی‌توانید تفریحات رایگان مثل پیاده‌روی، کوه‌پیمایی، دوچرخه‌سواری و کتاب خواندن داشته باشید. در حالی که داشتن سرگرمی‌های رایگان یا ارزان یک دارایی مهم در ترازنامه‌ی شخصی شما است.

۶۲. به سختی کار می‌کنید و پولی درمی‌آورید که وقت خرج کردن یا برنامه‌ریزی برای آن را ندارید. این درست شبیه زمانی است که تجهیزات ورزشی گران‌قیمت می‌خرید ولی وقتی برای ورزش ندارید.

۶۳. تاریخ را نادیده می‌گیرید و بر پایه‌ی تجربیات محدود خودتان عمل می‌کنید.

۶۴. در ۱۸ سالگی وارد دانشگاه شدید، نه به خاطر علاقه به تحصیل بلکه فقط برای اینکه از دیگران عقب نمانید و احتمالا این کار یکی از پر‌هزینه‌ترین کارهایی‌ خواهد شد که در زندگی‌تان انجام داده‌اید.

۶۵. فکر می‌کنید ثبات عقیده داشتن در مورد بازار‌های مالی، بورس و اقتصاد، کاری هوشمندانه است، در حالی که این مسائل مدام در حال تغییر هستند ولی ذهن شما در همان عقاید کهنه دست‌وپا می‌زند.

۶۶. به تفاوت دیدگاهی که افراد سالمند و باتجربه و جوانان به پول دارند، دقت نمی‌کنید.

۶۷. از آن دسته افرادی هستید که اگر به شما بگویم که بزرگترین خبری که مردم در سال‌های آینده راجع به آن صحبت می‌کنند، خبری است که امروز کسی آن را جدی نمی‌گیرد و خبرهای داغ امروزی در دهه‌های آینده بی‌معنی هستند، باور نمی‌کنید.

۶۸. این موضوع را دست‌کم می‌گیرید که خیلی از شرکت‌ها، یک‌شَبه از سودهای کلان به ورشکستگی رسیدند.

۶۹. متوجه نیستید که با گفتن جمله‌ی «می‌خواهم میلیاردر شوم.» منظورتان این است که می‌خواهم میلیاردها تومان خرج کنم، این کار در واقع متضاد میلیاردر بودن است.

۷۰. نمی‌دانید که مدل کسب‌و‌کار خیلی از شرکت‌های مالی بر پایه‌ی ترس، احساسات و کمبود دانش و اطلاعات مشتریان‌شان شکل گرفته است.

۷۱. شما با خواندن تمامی موارد بالا سر تکان دادید، بدون اینکه متوجه شوید در همه‌ی موارد خطابم با شما بود. این در مورد خودم هم صدق می‌کند.

 

نوشته: مریم حسین پور  |  منبع: businessinsider.com  |  برگرفته: چطور

Hits: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *