«جورج رکنریچ» با همکاری «پلونج ون میر» در یک پژوهش منحصر به فرد، به خلق آثارهنری و بررسی مفهوم ارزش، در میان گروهی از مدیران بینالمللی پرداختند.
در مباحثی که طی بحران اقتصادی اخیر صورت گرفت، مفسران کسب و کار علاقه خاصی به بررسی موضوع ارزشها نشان دادند. در ابتدا موضوع بحث و گفتوگو در خصوص شکستهای ساختاری یا بنیادی و مسوولیتهای متعاقب آن بود و در ادامه بر نگرشها، ارزشها و رفتار مدیران اجرایی و مدیران بازرگانی تمرکز یافت. در اواسط این بحثها، Harvard Business Review (مجله اختصاصی تجارت دانشگاههاروارد) مقاله ویژه ای را با عنوان «اعتماد» در ماه ژوئن 2009 منتشر کرد. برخی از نتایج این مقاله نشان میداد که مدیران سازمانهای ورشکسته که سهامداران خود را نیز به ورشکستگی کشاندند، ارزشهای واقعی خود را به طور شفاف مشخص نکرده بودند. مصرفکنندگان و بازارها نیز بیش از حد به برخی از مدیران اعتماد کرده بودند.
ادبیات موجود در زمینه روانشناسی و مدیریت نشان میدهد که داشتن مجموعهای از ارزشها برای مدیران، زیربنایی را برای عملکرد آنها فراهم میکند و مشخص میکند که کارکنان یک مدیر تا چه حد به قواعد اخلاقی پایبند خواهند ماند. ارزشها و معیارهای اخلاقی چارچوبی را ارائه میدهند که با استفاده از آن مدیران میتوانند در انتخاب و اعمال خود در زندگی روزانه جهت گیری صحیحی داشته باشند. ارزشها به دلیل تغییر در مسوولیتها، وقوع یک اتفاق مهم در زندگی ( برای مثال تولد یک نوزاد) یا تحت تاثیر تحولات شخصی تغییر میکنند. ارزشها همیشه صریح یا حتی آگاهانه نیستند، اما بخش ذاتی از طرز فکر انسان به شمار میروند. این ارزشها هستند که برای افراد درست و نادرست را تعیین میکنند و بر شیوه برقراری ارتباط با دیگران و تصمیمگیریهای افراد تاثیر میگذارند. بر این اساس ارزشها علاوه بر تاثیرگذاری بر اخلاق دارای تاثیر کاربردی نیز هستند.
بخش عمدهای از بحث علمیدرباره ارزشها بر تاثیر آنها بر فرهنگ شرکت، مطالعات تجربی یا آماری تاکید دارد و نشان میدهد شرکتهایی که فرهنگی قوی و انعطاف پذیر دارند که بر اساس ارزشهای مشترک شکل گرفته، از دیگران عملکرد بهتری دارند. حال مفهوم ارزش را برای رهبران از طریق پروژه تحقیقاتی با عنوان «ایجاد ارزش ـ نادیدهها را تصور کنید» بررسی میکنیم. این پروژه تلاش میکند ارزشهای اصلی رهبران سازمانهای بین المللی را از طریق هنر به تصویر بکشد. طی دو سال، بر اساس مصاحبههای کیفی با هدف کشف ارزشهای فردی رهبران، مجموعهای از تصاویر، کشیده شد. هدف آن بود که هریک از تصاویر ویژگی شخصی و مدیریتی مدیر مورد مصاحبه را کشف کند.
روش هنری
«مهمترین ارزشهای شما در زندگی روزمره چیست؟» این سوال را به عنوانبخشی از مصاحبههای نیمه ساختار یافته برای 25 مدیر ارشد از بخشهای مختلف صنعت مطرح کردیم. سپس از نتایج این مصاحبه برای به تصویر کشیدن 25 تابلو نقاشی سیاه و سفید استفاده شد. هر نقاشی، تصویر مدیری را نشان میداد به همراه سه ارزش اصلی شخصیتی او با الهام از مصاحبهها که در زیر تصاویر درج شده بود. تمام مدیران، مهمترین ارزشهای زندگی خود و مفهوم آن را بر شمردند و توضیح دادند چگونه این ارزشها در تصمیمگیریهای روزانه، آنها را هدایت کرده است و ریشه این ارزشها از کجاست و چگونه در طول زمان تکامل پیدا کردهاند. بعد از مصاحبه، مناسبترین پسزمینه را برای تصویر خود انتخاب کردند. تمام اجزا (تصویر مدیر، پسزمینه انتخاب شده و ارزشهای بیان شده در مصاحبه) بهطور کلی در یک تصویر ادغام شده بودند. زمانی که مشغول کار روی تصاویر بودیم، از مدیران درباره نوع پس زمینهای که بیشتر میپسندیدند، سوال میکردیم و متوجه شدیم که در واقع انتخاب یک پس زمینه خاص، نشان دهنده نقش حرفه ای آنها میباشد. این مفهوم یا مرحله، نشان دهنده نقطه مبنای مهمیاست که طبیعت و انتخاب اعضای تیم، ساختار تجارت و سهامداران اصلی بر مدیر تاثیر میگذارند.
آنچه که در ابتدا تصادفی به نظر میرسید در طی مصاحبات، مهم جلوه کرد. پس زمینه به عنوان استعاره ای از شرایط و موقعیت یک مدیر به شمار میرود. برای مثال، در تصویر General Johann-Georg Dora (دومین افسر عالیرتبه ارتش آلمان) یک دستگاه تلویزیون نزدیک سر او دیده میشود. او میگوید که بر پایه اخبار تصمیمگیری میکند. تلویزیون روشنی که روی کانال اخبار تنظیم شده، اخبار کلی از سراسر جهان را پخش میکند. در تصویر اینطور به نظر میرسد که گوش «دورا» به دنیای اطراف او توجه دارد. در خصوص این تجارب، متوجه شدیم چطور این پسزمینهها نشان دهنده دیدگاه مدیر از موقعیتش است و بنابراین جزئی از امضای رهبر به شمار میرود.
مفهوم ارزشهای اخلاقی
از آنجا که امضای یک مدیر تا حد زیادی نشاندهنده مبانی درونی فرد است، بخشی از مفهوم هنری این بود که داستانهای مدیران را در قالب تصاویر ادغام کرده و نمایش دهیم. ارزشها در این رابطه مهم به شمار میروند و بهتر است که آنها را به نکات ضروری خلاصه کنیم. از طریق داستانهایی که مدیران تعریف کردند، متوجه دیدگاه آنها در مورد ارزشها شدیم و درک وسیعتری در مورد انتخابهای شخصی شان پیدا کردیم. شاهد نحوه کار کردن آنها با ارزشها به طور عملی و همچنین ایجاد معنا برای خودشان و سازمان مربوطه بودیم. حتی اگر دو نفر دارای ارزشهای یکسانی باشند به این دلیل که شخصیتهای متفاوتی دارند، ارزشها نیز مفهوم کاملا متفاوتی پیدا خواهند کرد، زیرا معانی ارزشها، طی تجارب متفاوت زندگی افراد شکل گرفته است. هنگامیکه با مدیران درباره مفهوم ارزشهای خاص صحبت کردیم و در مورد عوامل موفقیتشان سوال کردیم به وجود ارزشهای فردی پی بردیم.
به جای دنبال کردن مجموعه ای خاص از ارزشها یا استانداردهای اخلاقی به مفهوم ارزش برای هر فرد تمرکز کردیم. متوجه شدیم که این موضوع، گفتوگوها را به داشتن محرکها و انگیزه تغییر داده است و همچنین موجب بازخورد مستقیمی نسبت به نقش مهم ارزشها در تصمیمگیریها شده است. «فریتز سیمون» موسس مرکز مدیریت دانشگاه Witten/Herdecke در یکی از گفتوگوهای خود میگوید:« به عنوان یک فرد تصمیمگیرنده، باید از خود بپرسید کدام ارزشها مناسب هستند. در لحظه تصمیمگیری، شما ارزشها را انتخاب کرده و در جای مناسب قرار میدهید. سپس باید با مردم صحبت کرده و در این باره توضیح دهید.»
در تصمیم گیری مبتنی بر ارزشها، رهبران ملاکی برای سازمان انتخاب میکنند و همچنین فرهنگ مناسبی را هم در طولانی مدت به وجود میآورند. علاوه بر این، اگر فردی بر تصمیماتی که میگیرد مروری داشته باشد و ارزشهایی را به عنوان معیار در نظر بگیرد، فرآیند تصمیم گیری بیشتر شبیه یک انتخاب است تا یک واکنش. «سیمون » اضافه کرد: «در صحبت کردن درباره ارزشها فرد باید به دقت چگونگی و نحوه تصمیم گیری را در نظر بگیرد.»
انتخابهای گرفته شده در کسبوکار چیست و براساس چه معیاری باید تصمیم گرفت؟ بیپرده باید گفت: آیا هیات مدیره با اخراج 6000 کارمند، تصمیم به توزیع سود سهام بالاتر میگیرد یا اینکه تصمیم میگیرد 6000 نفر پرسنل را داشته باشد و سود کمتری توزیع کند؟ یک سازمان باید تشخیص بدهد که درگیر چه مسائلی است. اگر نام شرکت در فهرست بازار سهام قرار گرفته باشد، سوال باید به نحو متفاوتی مطرح شود و ممکن است بپرسید: اگر شرکت 6000 کارمند را نگه دارد آیا سازمان مستقل میماند، ورشکسته میشود یا موفق؟
«سیمون» در گفتوگو با افراد دیگر میگوید: «باید متوجه شویم کدام عمل در شرایط خاص مناسب یا نامناسب است. به این ترتیب میتوانیم به نقطه مبنای درونی و ارزشهای خود پی ببریم که آیا آنها قابل اجرا و سازگار با شرایط هستند یا خیر. این مفهوم اخلاقی ارزشها است که نمایان میشود و اعمال ما قابل بحث میگردد.»
سه نوع از ارزشها
در آغاز انجام پروژه، انتظار میرفت چون همه مدیران از یک نسل هستند و دارای سطح مسوولیتی یکسان، شاهد الگوهای ارزشی مشترک درمیان آنها باشیم. اما دامنه و تفاوتهایی که یافتیم بسیار گسترده بود. با بررسی عمیقتر ارزشها و شکلگیری آنها در سطح شخصی، متوجه وجود سه پارامتر شدیم.
1. بسیاری از ارزشهای مهم بر اساس تحصیلات اولیه و تجارب زندگی شکل گرفتهاند.
به ارزشهایی که افراد از محیط خانواده یا زمینه فرهنگی کسب کرده باشند ارزشهای موروثی میگوییم. این ارزشها الگویی را برای زندگی کردن در اختیار قرار میدهند که برای رشد اولیه شخصیت انسان لازم هستند. «والتر هومولکا » بنیانگذار دانشکده Abraham Geiger در برلین میگوید:
از کودکی تمایل خاصی به اعتماد به عقلانیت انسان، بینش در لزوم خویشتنداری و اعتقاد به نیروی خلاق انسانیت داشتم. والدینم همیشه مرا تشویق میکردند تا کارهای جدید شروع کنم، هرگز دست از کار نکشم و همیشه خود را برای موقعیتهای جدید آماده کنم. این نوع نگرش اساسی در تمام موقعیتهای زندگی معیاری برایم محسوب میشد. مطمئنم که از تجارب زندگی در همه مراحل کاریام استفاده خواهم کرد. اعتراف میکنم داشتن چنین معیارهایی سرنوشت مرا به این زمینه کاری سوق داده است و به راستی راهنمای من در آینده خواهد بود. قرار گرفتن تمایلات و ارزشها در کنار هم نه تنها مشکل نیست بلکه شرط لازم برای پیشرفت و زندگی فعال محسوب میشود.
2. ارزشهای موروثی اغلب تحت تاثیر حوادث یا تجارب زندگی شکل گرفتهاند.
ارزشهای اصلی یا پیشرفته ارزشهایی هستند که در شرایط دشوار و از طریق تجربه شکل میگیرند و به ارزشهای مهمیتبدیل میشوند. «تولسنر» مدیر مالی شرکت حمل و نقل بینالمللی Bombardier میگوید: «در شرایط بحرانی کارمندان را زیر نظر دارم و راهنماییشان میکنم. این روش مطمئنا به عنوان بخش اساسی از روش فعال و جهتگیری مدیریتی نسبت به افراد است. زمانی که فردی نیاز به حمایت دارد، تصمیمات فردی میگیرد و موقعیتهای دشوار را پشت سر میگذارد، شما بینشی را بوجود میآورید. در این شرایط باید الگوهای خلاقانه را بشناسید تا بتوانید در شرایط بحرانی به اوضاع رسیدگی کنید. اگر کارمندی از نظر موقعیت شغلی، بحرانی را پشت سر بگذارد این خود در واقع نوعی یادگیری است که به نفع کارمندان دیگر نیز میباشد. بطور خلاصه: طی بحران، ارزشهای خاصی ظاهر میشوند که افراد و شرکتها میتوانند روی آنها حساب کنند. بسیاری از مدیران اجرایی که به من اجازه پیشرفت در زندگی حرفهایام را داده بودند از چنین شرایط بحرانی سر بلند بیرون آمده بودند.»
3. ارزشها با دستور کار خاص و طرز کار مدیر در سازمان مطابقت میکنند.
در اینجا به مجموعهای از ارزشهای موثر اشاره میکنیم که باید با مفهوم ظاهری عملکرد مدیر همتراز باشد. برای مثال یک مدیر مالی در مقایسه با مدیر اجرایی به مجموعهای متفاوتی از ارزشها در کارش نیاز دارد. این ارزشها میتواند از ارزشهای شخصی متفاوت باشد، اما باید هم تراز باشند که به آنها ارزشهای عملی یا کاربردی میگویند. «تولسنر» اضافه کرد: «خیلی سریع تصمیمگیری میکنم که لازمهاش شجاعت و پاسخگویی است. حتی اگر بخواهید در تصمیمی تجدیدنظر کنید به این دلیل که پروژههای تجارتی پر مخاطره هستند، احتمالا به شجاعت بیشتری نیاز دارید. هر تصمیم یا تجدید نظری که بکنید در واقع تعادلی بین ریسک و شانس است. مدیریت پروژهای که در تجارت طولانی مدت انجام میدهیم مدیریت ریسک دائمیاست و نیاز به تصمیم گیریهای روزانه دارد.»
برخوردهای متفاوتی با مدیران داشتیم که نشاندهنده تنوع زیاد و چگونگی سر و کار داشتن آنها با کارشان بود. نحوه فعالیت آنها نشان دهنده نقطه مبنا ظاهری است و همچنین به مرحلهای که روی آن کار میکنند، نقطه مبنا و راهنمای درونی که انتخاب میکنند ارتباط دارد.
اشاره میکنیم که مدیران چارچوبی را که ارزشها براساس آن بنا شدهاند منعکس میکنند و تشخیص میدهند ارزشهای فردی ریشههای متفاوتی دارد. ارزشهای موروثی که از طریق اجداد، خانواده و فرهنگی که با آن بزرگ شدیم، در شخصیت ما حک شدهاند، ارزشهایی ریشه دار و عمیق محسوب می شوند.
ارزشهای پیشرفته که طی حوادث شکل گرفتهاند، به آسانی با ارزشهای موروثی در ارتباط هستند، برجسته و عالیاند چون فردیت یافتهاند و شخصیت ظاهری یک فرد را به وجود میآورند.
ارزشهای عملیاتی به کارهایی مرتبط است که در دست ما است. این ارزشها باید آگاهانه برای کار و مفهومی که فرد با آن در ارتباط است هدایت و انتخاب شوند، اما باید از همه نظر با دو گروه دیگر هم تراز باشد.
مترجم: هوتسا عسگرینسب
برگرفته: روزنامه دنیای اقتصاد
Hits: 0