anger-management-facts

قبل از اینکه بتوانید خشم خود را مدیریت کنید، باید بدانید که خشم چیست. متأسفانه نظریه‌های غلط و نادرست در مورد خشم کم نیستند. در اینجا قصد دارم در مورد برخی از آنها بنویسم:

مردان از زنان خشمگین‌ترند

اگر منظور از خشمگین‌تر بودن، تکرار تجربهٔ خشم در موارد گوناگون است، باید بگویم این عقیده که مردان خشمگین‌تر از زنان هستند، اصلاً صحت ندارد. تحقیقات نشان داده که تعداد دفعات خشمگین شدن زنان به‌اندازهٔ مردان است، یعنی به‌طور متوسط یک یا دو بار در هفته. از طرفی دیگر گزارش‌ها نشان می‌دهد درحالی‌که مردان خشم شدیدتری از خود بروز می‌دهند، زنان مدت طولانی‌تری خشمگین باقی می‌مانند.

خشم بد است

وقتی پای کنترل و کنار آمدن با استرس به میان می‌آید، خشم نقشی کاملاً مثبت و فوایدی بسیار دارد. چراکه به شما انرژی می‌دهد، ارتباط شما را با مردم بهبود می‌بخشد، اعتماد به نفس‌تان را بالا برده و در برابر وحشت و ناامنی از شما دفاع می‌کند (مسیح، گاندی و مارتین لوترکینگ همه مردانی خشمگین بودند، ولی توانستند خشم خود را به ابزاری برای به وجود آوردن اصلاحات اجتماعی تبدیل کرده و از دنیا مکانی بهتر برای زیستن بسازند).

خشم خوب است

ولی وقتی منجر به خشونت در خانواده، تخریب اموال، سوءاستفادهٔ جنسی، اعتیاد به مواد مخدر و زخم معده و خودزنی می‌شود، دیگر به‌هیچ‌وجه چیز خوبی نیست. خشم تنها زمانی مسئله‌ساز می‌شود که آن را ظاهر می‌کنیم. فقط حدود ده درصد از مردم هنگام عصبانیت، خشم خود را بروز می‌دهند و نود درصد بقیه یا خشم خود را سرکوب می‌کنند (و می‌گویند: «نمی‌خواهم در موردش صحبت کنم.») یا جلو خشم خود را می‌گیرند (و می‌گویند: «من اصلاً عصبانی نیستم جدی می‌گویم.»). کسانی که خشم خود را بروز می‌دهند، مانند چرخ‌های روغن‌نخورده‌ای هستند که با سروصدا توجه همه را به‌سمت خود جلب می‌کنند، درحالی‌که کسانی هم که جلو خشم خود را می‌گیرند و یا آن را سرکوب می‌کنند، به‌اندازهٔ افراد خشمگین بیرون‌گرا نیازمند آموختن مدیریت خشم هستند.

هرچه سن افراد بالاتر می‌رود، تحریک‌پذیرتر می‌شوند

در واقع عکس این فرضیه صحیح است زیرا گزارش‌هایی که از افراد مسن‌تر می‌رسد، حاکی از احساسات منفی کمتر و کنترل بیشتر روی احساسات است. انسان‌ها نیز مانند بعضی از انواع پنیر، هرچه سن‌شان بالاتر می‌رود جاافتاده‌تر و بهتر می‌شوند.

خشم تنها حالتی از ذهن است

این غیرواقعی‌ترین فرضیه‌ای است که تا به حال وجود داشته. ماهیت احساسات در درجهٔ اول فیزیکی و جسمانی است. اگر خشم تنها حالت و وضعیتی از ذهن است، پس چرا می‌گوییم: «وقتی عصبانی می‌شوم حس می‌کنم یک نفر با مشت محکم شده به سینه‌ام.» باور کنید! هنگامی‌که خشمگین می‌شوید، این احساس به‌سرعت در تمامی عضلات بدنتان بروز پیدا می‌کند، از موهای پشت گردنتان گرفته تا فشار خون، قند خون، ضربان قلب، میزان تعریق، ترشح صفرا و حتا درجهٔ حرارت انگشتانتان (که گرم می‌شود) همه و همه قبل از اینکه خود متوجه شوید تغییر می‌کند.

تنها دلیل خشمگین شدن، میل به تلافی است

تحقیقات نشان داده که معمول‌ترین انگیزهٔ خشم اشتیاق به دست آوردن قدرت یا اعتمادبه‌نفس یا تصویری بهتر از خود است و لزوماً هدف آن آسیب رساندن نیست. انتقام انگیزه‌ای است که در درجهٔ دوم قرار می‌گیرد و سومین انگیزه، تخلیهٔ احساسات انباشته‌شدهٔ ناشی از ناکامی‌ها و شکست‌هاست. باز هم تکرار می‌کنم، این احساس هیچ‌گونه هدف آشکاری برای ضربه زدن و آسیب رساندن به دیگران ندارد.

فقط افرادی خاص با خشم خود مشکل دارند

در واقع طی سال‌هایی که به انسان‌ها در رابطه با مدیریت خشمشان کمک کرده‌ام، با افراد گوناگونی از رانندهٔ کامیون گرفته تا اساتید دانشگاه‌ها، دکترها، خانم‌های خانه‌دار، مادربزرگ‌ها، وکلا، پلیس‌ها، جنایتکارها، فقرا، میلیونرها، بچه‌ها، افراد مسن، خلاصه افراد متفاوت با نژادها و رنگ‌ها و ادیانی متفاوت برخورد داشته‌ام و در نهایت به این نتیجه رسیده‌ام که خشم احساسی جهانی است.

خشم حاصل برخوردهای انسانی است

به انسان‌هایی برخورد کرده‌ام که با قرار گرفتن در برابر بوی بد، درد و دمای بالای هوا هم عصبانی می‌شوند. هیچ‌کدام از این موارد (بو، درد، دمای هوا) هیچ ربطی به اعمال و رفتار بقیهٔ انسان‌ها ندارد.

 

منبع: دامیز: مدیریت خشم  |  نویسنده: دویل جنتری  |  انتشارات آوند دانش  |  برگرفته: یک پزشک

بازدیدها: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *