پاسخ به موردکاوی مقاله قبلی

Disintermediationدر موردکاوی مقاله قبلی داستان شرکت یو‌اس‌تک مطرح شد. این شرکت به تازگی موریس، از کارکنان شرکت تاسیورس که تامین‌کننده مواد اولیه این شرکت است، را به استخدام خود درآورده است.

این استخدام منجر به ایجاد نوعی حس رقابت میان دو شرکت‌ شده به طوری که گرگ مدیر بخش منابع یواس‌تک بیم آن را دارد که در جریان ورود به بازار چین، تاسیورس به علت اطلاعاتی که در مورد یواس‌تک دارد، در نقش رقیبی قدرتمند برای این شرکت ظاهر شود. سوال مطرح شده در پایان موردکاوی این بود: استراتژی منابع یواس‌تک چه باید باشد؟ در زیر پاسخ کارشناسان را می‌خوانیم.

وقتی شرکت یو اس تک به عقب نگاه کند، می‌بیند که میزان اعتمادشان به تایسورس به طرز شگفت‌آوری ساده‌انگارانه بوده است.

ممکن است گرگ باید خودش را فردی خوش‌شانس به حساب بیاورد. ارتباط بسیار نزدیک یو اس تک و تایسورس حتی قبل از استخدام موریس هم به سوی بحران در حرکت بود. ولی با توجه به درسی که او از تصمیم سوال برانگیزش گرفت، گرگ الان فرصت تصحیح استراتژی منبع یابی یو اس تک را قبل از وقوع فاجعه به دست آورده است.

یو اس تک و تایسورس به حدی به یکدیگر وابسته شده اند که الان یو اس تک یا باید یک رابطه رسمی‌تر با تایسورس برقرار کند یا یک رابطه دور تر و تعریف شده‌تر. با توجه به عدم اعتمادی که در هر دو طرف ایجاد شده است، دومین راه حل تنها راه ممکن به نظر می‌رسد. گرگ الان می‌تواند تصمیم بگیرد که ارتباطات ODM سازمان را متنوع‌تر کند. به این معنا که به صورت مستقیم از چین و تایوان توزیعش را شروع کند که این کار نیازمند حرفه‌ای شدن در برخی وظایف مدیریتی و مونتاژ است یا می‌تواند هر دوی این رویکردها را با یکدیگر ترکیب کند و به این ترتیب یو اس تک را قادر کند که تنها در چین با سرعت مطمئنی به گسترش ادامه دهد.

گرگ نمی‌تواند خودش را درگیر رویاها کند، انتخابش هر چه باشد، هزینه‌های سازمان افزایش خواهد یافت. دوره همکاری‌های بدون هزینه با دیگران برای سازمان‌هایی به این سایز دیگر تمام شده است و یو اس تک هر چه زودتر متوجه این موضوع شود، برایش بهتر خواهد بود.

قدم بعدی گرگ باید این باشد که تیم یو اس تک را برای بررسی صریح وقایع اتفاق افتاده دور هم جمع کند. در زمان این جلسه وقتی افراد به عقب نگاه کنند، می‌بینند که میزان اعتمادشان به تایسورس بسیار ساده‌انگارانه بوده است. همه ارتباطات به هم وابسته رقابتی هستند. بدون یک ساختار مالکیتی واضح یا محدودیت‌های اجتماعی که در برخی جوامع خاص آسیایی دیده می‌شود، چنین رقابتی در نهایت حتی یک رابطه سودمند برای دوطرف را نیز نابود خواهد کرد. اگرچه رابطه با تایسورس در نهایت عالی به نظر می‌رسید، ولی نتیجه آن قدرت دادن به یک رقیب جدید بود. تایسورس از محصولات یو اس تک اطلاعات دقیقی دارد و در عین حال توانایی تولید همزمان در تایوان و چین را هم دارد و به نظر می‌رسد که دارد برای بازکردن یک شعبه تحقیق و توسعه در آمریکا هم برنامه‌ریزی می‌کند، شعبه‌ای که شاید نام آن تنها پوششی برای یک مرکز فروش محصولاتش باشد.اگر یک بازنگری کامل از سیستم منبع‌یابی تایسورس صورت بگیرد، این حقیقت را فاش خواهد کرد که سازمان هنوز در یک زمینه بسیار آسیب پذیر به نظر می‌رسد: درگیری‌های سیاسی. در آشفتگی سیاسی با چین، یا بین چین با یک ملیت صنعتی دیگر، جریان قطعاتی که یو اس تک به آنها وابسته است، قطع خواهد شد. ورود مستقیم سازمان به چین هیچ اقدامی ‌در راستای کم کردن این ریسک صورت نمی‌دهد و فارغ از اینکه گرگ در تایوان با چه ODM ی شروع به همکاری کند، همه آنها نیازمند کار صورت گرفته در چین هستند. مطمئنا توماس و دیگر آرمان‌گراهای تجاری اصرار می‌کنند که وابستگی‌های متقابل صنعتی از ایجاد اصطکاک در میان ملل مختلف جلوگیری می‌کنند. ولی به نظر این نوع دیدگاه کاملا رویایی و آرمان‌گرایانه به نظر می‌رسد. تمام ارتباطات قانونمند نشده آمریکا و چین مشابه ارتباطات مبهم همکاری تایسورس و یو اس تک هستند. در نهایت یک جنگ اساسی برای دستیابی به سهم بیشتری از منافع یا کنترل خود سیستم در خواهد گرفت.متاسفانه در اینجا انتخاب‌های گرگ بسیار محدود هستند. همه تامین‌کنندگان مواد اولیه در آمریکا، ژاپن، کره، مالزی و سنگاپور برایش هزینه بسیاری به همراه خواهند داشت. با توجه به اینکه بزرگ‌ترین تهدید مستقیم برای یو اس تک از طرف رقبای مستقیمش است و همه این رقبا هم مرکز اصلی شان در چین است، تیم مدیریتی شرکت مورد بحث هیچ راهی جز وابسته شدن به چین و آرزو برای اتفاق افتادن بهترین‌ها ندارد.

به این معنا که تماس بعدی گرگ باید با واشنگتن باشد. زمانی که سازمانی یک ریسک سیاسی را شناسایی می‌کند که هیچ سازمانی به تنهایی توانایی مقابله با آن را ندارد، وقتش است که با افرادی که شکل‌دهندگان اصلی بازار هستند، مشورت صورت بگیرد.

در نهایت اگر هیچ سازمانی به تنهایی نمی‌تواند خطرها را کاهش دهد، در آن صورت ریسک سیاسی مورد بحث از سطح سازمانی به سطح جوامعی که به آن سازمان‌ها وابسته هستند، ارتقا یافته است. در این زمان گرگ باید عمل‌کردن به عنوان مدیر را کنار بگذارد و به عنوان یک شهروند عمل کند.

زمانی که گرگ با واشنگتن تماس می‌گیرد، شاید بخواهد عصبانی صحبت کند. به نظرش این گونه خواهد آمد که سیاست‌مدارها باز هم کارها را خراب کرده‌اند، این بار با وانمودکردن به اینکه بازارهای بسیار پیچیده جهانی می‌توانند به گونه‌ای خود هدایتگر باشند.

گرگ باید از اشتباه خودش برای هدایت سیاست‌مدارها استفاده کند. در نهایت همان‌گونه که یو اس تک فهمید که نباید تنها به یک تامین‌کننده مواد اولیه اعتماد کند، آمریکا هم باید همین کار را بکند.

 

منبع: HBR

برگرفته

Hits: 2

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *